چندشعرزیبا در باره ی ولادت حضرت موسی بن جعفر(ع)

اشعار زیر مجموعه ای از اشعار شعرای اهل بیت (ع)است که در مدح امام هفتم شیعیان آقا امام موسی کاظم (ع) گفته شده است . این مجموعه نزدیک به 17 شعر است که در مدح و مولودی امام موسی بن جعفر سروده شده است .شما می توانید برای دیدن اشعار بر روی ادمه مطلب کلیک کنید و اشعار را به صورت کامل مشاهده نمایید.

ذکر دوست

بر در دروازه‏ ى حاجات دل
تا سحرم مست مناجات دل
راز و نیاز دل ما ذکر دوست
نیست کسى هر آنچه باشد از اوست

مدح
دست طلب به سوى او روز و شام
مسئلت از غیر جمالش حرام
هر که اسیر بى قرار یار است
به شوق او همیشه ره سپار است
دیده ببندد همه دم به راهش
جان بدهد بر سر یک نگاهش
به سر رود به سوى جانانه ‏اش
تا که رسد بر در میخانه اش
بر در میخانه گدایى رواست
اگر که ساقى کرم مرتضاست
ز مرتضى اگر کرم بخواهید
اگر که لطف دم به دم بخواهید
دل به طهوراى ولایت برید
حاجت خود به باب حاجت برید
نگویم این را که خدا عالم است
باب حوائج به خدا کاظم است
ز کاظمینش که ندیدم بسى
نیامده به دست خالى کسى
اگر که دستى برود به سویش
نمى‏ رسد مگر به آرزویش
یوسف زهرا که به زندان شدى
به قلب من همیشه مهمان شدى
به کاظمین تو اسیرم اسیر
جان رضا بیا و دستم بگیر

یاد تو

مژده‏ ى میلاد تو، نفحه ى باد صباست
رایحه ‏ى یاد تو با دل ما آشناست
آمدى و باب هر حاجت دلها شدى
باب حوائج تویى، نام تو ذکر خداست
عرش الهى اگر، جلوه گه حق بود
بار گه ات کاظمین، خود حرم کبریاست
قبله ى قدوسیان، کوى مصفاى تو
نام دل آراى تو، کعبه ى حاجات ماست
یوسف زهرایى و گوشه ‏ى زندان و چاه
کنج سیه چال تو، به غصه ات مبتلاست
شادى میلاد تو، توأم اشک است و آه
چون که غمین هر دل از کوفه و شام بلاست
محفل مولودى‏ ات، کرببلایى شده
گوشه‏ ى لبخند ما، همره اشک عزاست

پابان بى قرارى

زمین را از صفا زیور ببندید
به اوج آسمان اختر ببندید
به مژگان خاک این ره را زدایید
بر آن بال ملائک را گشایید
به اشک دیدگان ره را بشویید
شمیم عشق را اینک ببویید
که مى‏ آید گلى از آسمان ها
که مستش مى ‏شود دل‏ها و جان ها
از این تک گل دل صحرا بهارى ست
دگر پایان هجر و بى قرارى ست
خریدار جمالش قدسیانند
همیشه زائرش قدوسیانند
ز صبرش در عجب درمانده ایوب
ز اشک دیده‏ اش وامانده یعقوب
هزاران یوسف زیباى کنعان
خریدار رخ آن ماه تابان
گل است و در دل زندان اعدا
فتاده یوسف زهرایى ما
اگرچه برهمه عالم امیراست
ولى در چاه محنتها اسیر است
بگو با آن دل بى رحم صیاد
مبند او را به زنجیرى ز بیداد
کبوتر را به زنجیرى نبندید
به حال غربتش دیگر نخندید
اگر بستید این زخم زبان چیست
دگر دشنام او هرگز روانیست
زنیدم تا زیانه هرچه آید
ولى دشنام بر حیدر نشاید
***

موسایى دگر

بزم مارا باز آمد عالم آرایى دگر
کز قدومش بزم ما گردیده سینایى دگر
قرنها بگذشته از موسى و شرح رود نیل
آمده اینک به فتح نیل موسایى دگر
صادق آل نبى را داده حّى بى نیاز
از براى تشنگان علم، دریایى دگر
گرچه زهرا را به عالم نیست همتایى، ولى
شد حمیده با چنین فرزند،زهرایى دگر
اى صبا بر گو به زهرا دیده روشن چون خدا
داده بر فرزند تو شمس دلارایى دگر
گر که مریم مام یک عیسى بود، حق از کرم
داده بعد از پنج عیسى بر تو عیسایى دگر
از پى ترویج دین و حفظ قرآن مجید
هادى ما در طریقت گشته مولایى دگر
تاجهان مرده را زانفاس گرمش جان دهد
زد قدم دراین جهان اینک مسیحایى دگر
یوسفى آمد که یوسف هم بود زندانیش
زانکه زندان رفتن او راست معنایى دگر
تا کنداز ریشه بنیاد بنى العباس را
زد قدم امروز انسان ساز فردایى دگر
تا که در عالم به آقایى رساند شیعه را
حق به آقایى خود آورده آقایى دگر
غیر آل للَّه ‏ما را نیست در محشر شفیع
از در دربار آنان پس مرو جایى دگر
در جزا برگ عبور ما به امضاءبسته است
معتبر جز مهر آنان نیست امضایى دگر
گر به تیغى بند بند شیعه را سازى جدا
در سرش جز عشق آنان نیست سودایى دگر
شعر من ران ملخ هست ومن (ژولیده) مور
غیر اینم بر سلیمان نیست کالایى دگر
ژولیده نشابورى
***

ماه پر فروغ

چو اشک دیده ‏ى عشاق حق، دلهامصفاشد
قلوب شیعیان از روشنى چون طور سیناشد
اگر بینى فضاى آفرینش گشته عطر آگین
گل روى امام موسى کاظم شکوفا شد
به روز هفتم ماه صفر در شهر پیغمبر
جمال دیگرى از ذات پاک حق،هویدا شد
قدم زد در جهان مولاى عالم موسى جعفر
که از یمن قدومش، غرق زیور، عرش اعلاشد
چه خورشیدى زمین و آسمان را کرده نورانى
چه ماه پر فروغى در سپهر مجد،پیداشد
ز چرخ چارمین با موکب عزّو شرف امشب
پى عرض ادب سوى زمین نازل مسیحا شد
نه تنها دیده ى آل محمّد شد به او روشن
که چشم چرخ پیر از دیدن آن ماه، بینا شد
در این فرخنده میلاد وصى هفتم طاها
نزول رحمت بى منتها ذات یکتا شد
نه تنها آشنایانش،که در سر تا سر گیتى
هر آن کس واقف از اوصاف او گردیدشیدا شد
حمیده مادر والامقام و ارجمنداو
بنازد زان که او هم مادر فرزند زهراشد
به پاس مقدمش از جانب ربّ غفور امشب
براى دوستدارانش، برات عفو،امضاءشد
به آن باب الحوائج (ملتجى) شد هر گرفتارى
یقین دارم که از کار و دلش هر عقده ‏اى وا شد
***

کنگره عرش برین

مژده‏ اى دل که به ماتاج سرى داد خدا
شب ما سوته دلان را سحرى داد خدا
سجده شکر به جا آر که از رحمت خویش
تیر جانسوز دعا را اثرى داد خدا
شجرطیبه ى گلشن طاها را باز
هم ثمر داده و هم برگ و برى داد خدا
تا که اسلام قوى گردد و الحاد ضعیف
صدف بحر ولارا گهرى داد خدا
اى صبا فاطمه را مژده بده کز ره لطف
صادق آل نبى را پسرى داد خدا
ملک از کنگره ى عرش برین مژده دهد
که به ما ناجى نیک و سیرى داد خدا
بهر آزادى ابناء بشر باردگر
به بشر رهبر فریادگرى داد خدا
تا کندزیرو زبر کاخ ستم را اى دل
مژده ‏ى آیت فتح و ظفرى داد خدا
تا به پرواز در آید به جهان طایر فکر
امشب از شوق و شعف بال و پرى داد خدا
شادمانم من ژولیده که از رحمت خود
به من بى هنر امشب هنرى داد خدا
ژولیده نیشابورى
***

پیکر خسته

اگر بر آید چو مرغى زپیکر خسته ‏ام پر
پرم سوى برگاه ى که باشد از عرش برتر
به بارگاهى که در آن، هزار موسى بن عمران
براى خدمت کندرو،به عرض حاجت زند در
به بارگاهى که یوسف گرفته دست توسل
بر آستانى که آن را گرفته یعقوب در بر
خلیل را کعبه ى جان، ذبیح را قبله ى دل
مسیح را بیت اقصى، کلیم را طور دیگر
هزار داوود آنجا زبور برگرفته بر کف
هزار عیسى بن مریم نهاده انجیل بر سر
بریز هست خود از کف، بر آر نعلین از پا
بیا چو موسى بن عمران به طور موسى بن جعفر
امام ملک ولایت، چراغ راه هدایت
محیط جود و عنایت، چراغ و چشم پیمبر
امام کلّ اعاظم که کنیه ى اوست کاظم
نظام را گشته ناظم، سپهر را بوده محور
حدیث خلق خصالش، حکایت خلق احمد
کلامى از کظم غیظش،روایت عفو داور
مقام والاى او بین،نیاوابناى او بین
هم اوست شش بحر را دُر، هم اویَم هفت گوهر
ثناى او روح قرآن، ولاى او کل ایمان
نداى او حکم احمد، عطاى او جود حیدر
عجب نه گر ابن یقطین، به پاى جمالش افتد
جمال، جمّال او را ز جان ببوسد مکرّر
پیامى از اوست کافى که روح صد بشر حافى
ز چنگ دیو هوس‏ها زند به سوى خداپر
درود بر خاندانش، سلام بر دود مانش
تمامى دوستانش هماره تا صبح محشر
به حبس در بسته طورش، به ازدواج افلاک نورش
چه غم اگر خصم کورش،ندارد این نور باور
نیاز آرد نیازش، نماز آرد نمازش
شرار سوز و گدازش، گذشته از چرخ اخضر
صبا بیاور غبارى زدامن کاظمین
مگو کنم از شمیمش مشام جان را معطر
دلم بود زائر او، نشسته بر حائر او
مزار او راگرفته، چون جان پاکیزه در بر
زحبس در بسته بخشد به خلق عالم رهایى
به قعر زندان نهد پا ز اوج گردون فراتر
تمام خلقت همیشه کنار خوان عطایش
وجود هستى هماره به بحر وجودش شناور
(جعفر رسول زاده (آشفته
***

صادق تبار

شد باصفا خانه ‏ى توحید
نور خدا در افق تابید
شد با صفا خانه‏ ى توحید
ششم امام جان به قربانش
یک گل شکفت از گلستانش
شد باصفا خانه‏ ى توحید
نسل بتول آیت کوثر
هفتم امام نسل پیغمبر
شد باصفا خانه‏ ى توحید
موساى کاظم گل ایمان
گلواژه‏ ى معنى قرآن
شد باصفا خانه ‏ى توحید
نور وجود گشته تابنده
هستى زند بر رخش خنده
شد باصفا خانه‏ ى توحید
صادق تبار حضرت کاظم
زهرا نسب چون على عالم
شد باصفا خانه‏ ى توحید
یک جرعه از جام احسانش
شیرین کند کام یارانش
شد باصفا خانه‏ ى توحید
میلاد او برهمه تبریک
برمهدى فاطمه تبریک
شد باصفا خانه‏ ى توحید
(غلامرضا ساز گار(میثم
***

خورشید عشق

سر زد مهى زیبا از نسل کوثر
شد جلوه‏ گر نور موسى بن جعفر
بر گوش جان – هردم رسد- این زمزمه
چشمت روشن – یا مولاتى – یا فاطمه
تابنده خورشید عشق و عقیده
امام صادق را فروغ دیده
شد سیمایش – روشنگر – جانها همه
چشمت روشن – یا مولاتى – یا فاطمه
ماه مدینه شمع جمع هستى
بر ما دهد درس یکتا پرستى
هفتم وصى خاتم النبیین
سلاله طاها و آل یاسین
محبتش بر دیانت شد لازمه
چشمت روشن – یا مولاتى – یا فاطمه
منادى از سوى حىّ تبارک
مژده دهد زین مولود مبارک
گرامى دارد شیعه مقدمش را
باشد دل را بانگ شادى با این نغمه
شوید به آب دیده حرمش را
چشمت روشن – یا مولاتى – یا فاطمه
(محمد موحدیان(یاسر

وادى سینا

شده دل وادى سینا به تجلاى موسى
که کلیم خدا آید به تماشاى موسى
معجز نور
کرده ظهور
مولا
موسى بن جعفر
به طواف حر م رفتم به هواى تو بودم
همه جا با خیال تو به ولاى تو بودم
کعبه ى من
قبله ى من
مولا
موسى بن جعفر
دل بیت الحرام عشق ز تو گیرد تمنا
حجر الاسود هستى به تو دارد تولا
مروه منا
سعى و صفا
مولا
موسى بن جعفر
چه لیاقت مرا مولا که کنى یک نگاهم
منم آن عاشق مسکین که تو را از تو خواهم
یک نفسم
ازتو بسم
مولا
موسى بن جعفر
دلم از کاظمین تو به خدا رونتابد
نرود از سر کویت که به جز تو نیاید
عشق منى
جان به تنى
مولا
موسى بن جعفر
تویى آن هفتمین مولا که ز هفت آسمانت
ز ملک مى ‏رسد تبریک به دل شیعیانت
بر تو امام
عرض سلام
مولا
موسى بن جعفر
(جعفر رسول زاده (آشفته 

نور هدى

داده خداوند جلى
حمیده را دسته گلى
آمد موسى طور انّما
روشن چشم رسول مصطفى
صادق آل مرتضى چشم تو روشن
ولى حق نور هدى چشم تو روشن
مولود این هفتم ولى
بادا مبارک بر على
آمد موسى طور انما
روشن چشم رسول مصطفى
اى قائد ورهبر ما چشم تو روشن
اى سایه‏ ات بر سر ما چشم تو روشن
شفیع محشر باشد این
موسى بن جعفر باشد این
آمد موسى طور انما
روشن چشم رسول مصطفى
اى حجت بن العسکرى چشم تو روشن
اى آنکه ما را یاورى چشم تو روشن
(محمد آزادگان(واصل
***

جلوه ‏ى دیگر

چون گل گلزار صادق پرده از رخ برگرفت
عالم از نور جمالش جلوه ى دیگر گرفت
آفتاب صبح صادق آنکه از صبح ازل
روشنى خورشید از آن ماه بلند اختر گرفت
در مکنون پرورش چون یافت در مهد صدف
شد حمیده خو چو خو، در دامن مادر گرفت
موسى کاظم امام هفتمین نور خدا
آنکه نور عارضش آفاق سرتاسر گرفت
آنکه روشن از جمالش گشت آیات خدا
وانکه رونق از کمالش شرع پیغمبر گرفت
هم ادب رونق از آن گنجینه آداب یافت
هم سخن زیور از آن کلک سخن گستر گرفت
شد رها از بند محنت آنکه از صدق و صفا
دامن باب الحوائج موسى جعفر گرفت
از در باب الحوائج روى حاجت بر متاب
زانکه فیضش چشمه از سر چشمه ‏ى داور گرفت
در صف محشر شفاعت یافت آنکو چون رسا
دامن موسى بن جعفر در صف محشر گرفت
قاسم رسا
***

باب الحوائج

در هفتم ماه صفر شد جلوگر ماهى منور
تابیده نوراز طلعت موسى بن جعفر
عالم شده نورانى از ماه جمالش
گشته فضا خوشبو ز عطر بى مثالش
دل گشته محو جلوه ى زیباى این سیمینه پیکر
شهر مدینه شد زنور نورانى امشب
موسى بن جعفر آمده مهمانى امشب
بیت امام ششمین از این گهر بگرفته زیور
خندد چو غنچه هر دم از شب تا سپیده
بر دامن مام کرام خود حمیده
لبخند شادى مى‏ زند مادر براین یاس معطر
باب الحوائج هفتمین گنج امامت
بردوستان خویشتن دارد عنایت
ما را بود در رنج و غم این مهر بان همراه ویاور

احمد سمیع

مهر ولایت

پیک سعادت
داد این بشارت۲
تابیده هفتم
مهر ولایت
آمد این مژده از حى تبارک ۲
میلاد موسى بن جعفر مبارک
مظهر الطاف
داور آمد ۲
هفتم وصى
پیغمبر آمد
شد شکوفا گل گلزار احمد۲
زیبا گل سر سبد محمد
دارد مدینه
سیماى شادى ۲
این مژده بر لب
دارد منادى
میلاد میوه ى قلب بتول است۲
رشک جنت مدینه الرسول است
واشد گل نور
از نخله ى طور ۲
شد آشکارا
نور على نور
عالم از مقدمش گردید روشن۲
یا مهدى یا مهد ى چشم تو روشن
از هستیش هر
بود و نبود است ۲
میلاد شاه
ملک وجود است
آمد آن مظهر الطاف داور ۲
فرزند فاطمه موسى بن جعفر
احمد سمیع
***

خورشید بی زوال

روح مطهر تو، خورشید بی زوال است
با ظلمت و تباهی، همواره در جدال است
ای شهسوار دلها، آقا امام کاظم
غالب به خشم گشتی، ای روح پاک وصائم
رسوا تو کردی ای شه ،بنیان ظلم هارون
هفتم امام معصوم ، عالم به توست مدیون
از تو خراب گشته ، بنیاد مکر و تزویر
با خون سرخت ای شه ، فاتح شدی به شمشیر
با صبر و استقامت ، آورده ای به زانو
ظلم و شکنج جلاد، ای شهسوار مه رو
تسلیم شد به نزدت ، ظلم و شکنجه و زجر
ایوب از تو آموخت، درس نجابت و صبر
ای کوه صبر و تقوی، مولی امام هفتم
وای آنکه درگه تو ، باشد پناه مردم
مولی غلامیم را، امضا نما همیشه
تا من غلامیت را، سازم هماره پیشه
آقا امام کاظم ، ای روح جاودانی
در روز حشر مولی، امید شیعیانی
جان شه خراسان ، دستم بگیر مولی
تارو سفید گردم ، در روز حشر آقا
محمدرضا کوزه گر کالجی
***

امام و رهنما

حضرت موسی بن جعفر علیه‏السلام رهبر راه ولاست
باطن نورانی‏اش آیینه ایزدنماست
مطلع غیب الغیوب و مظهراللّه‏ نور
در سماوات حقایق رازدار کبریاست
عالم و فاضل سخیّ و کاظم و باب المراد
بوده آن فرزند پیغمبر امام و رهنماست
او غلامان را به راه عشق حق آزاد کرد
مکتب او مکتب توحید و ایمان و صفاست
حضرت باب الحوائج نور جان جعفر است
در جهان معرفت او نایب خاص خداست
صابرا، دست طلب بر دامن فیضش بزن
حضرت موسی بن جعفر علیه‏السلام رهبر شاه و گداست
***

صبح انوار هدایت

صبح انوار هدایت موسى کاظم بود
صاحب سرّ ولایت، موسى کاظم بود…
آن گلستان ولایت کز نسیم او دمید
گلبنى در هر ولایت، موسى کاظم بود
عقل در تفسیر آیات کمالش کى رسد
آیتى در صد روایت، موسى کاظم بود
آفتابى چون على موسى‏الرضا را در وجود
مشرق صبح سعادت، موسى کاظم بود
اهلی شیرازی
***

سالار اهل دین

آن درگهى که پایه‏اش از عرش برتر است
دولت‏سراى حضرت موسى بن جعفر است
آیینه جمال خداوند سرمدى
هم مظهر علوم و خصال پیمبر است
در جبهه مبارکش، آثار زهد و علم
لعلِ لبش، علامتى از حوض کوثر است
سالار اهل دین بُوَد و فخر اولیا
هفتم امام و حجت خلاق اکبر است
مدرس
***

شمیم جنت

موساى عیسوى دم، هفتم امام شیعه
از کاظم غیظ افزود بر احترام شیعه
آید شمیم جنت زد بر مشام شیعه
گشتند زان شه دین، شاهان غلام شیعه
بگرفت چون که آن شاه بر کف زمام شیعه
گردید نور ایمان ظلمت‏زداى شیعه
مفتون همدانى
***

نور رخ موسى

زیور آرا شد زمین تا عرش اعلى
چونکه شد نور رخ موسى هویدا
مبارک مبارک مبارک
به به از شان و جلال و عزت و جاهش
خرم افزا شد زمین از دیدن روى گرامش
عالم از این مولد فرخنده گردیده طرب زا
چونکه شد نور رخ موسى هویدا
مبارک مبارک مبارک
بر امام منتظر بادا مبارک این ولادت
تهنیت بر شیعیان حضرتش از این ولادت
رسید شادى شیعیان به عرش اعلى
چونکه شد نور رخ موسوى هویدا
مبارک مبارک مبارک

 

http://www.ansaralreza.blogsky.com/1388/11/02/post-281 منبع:

میلاد موسى بن جعفر مبارک

یک سعادت داد این بشارت

تابیده هفتم مهر ولایت

آمد این مژده از حى تبارک

میلاد موسى بن جعفر مبارک

پروانه غریبی

***

داده خداوند جلى

حمیده را دسته گلى

آمد موسى طور انّما

روشن چشم رسول مصطفى

صادق آل مرتضى چشم تو روشن

ولى حق نور هدى چشم تو روشن

مولود این هفتم ولى

بادا مبارک بر على

پروانه غریبی

***

عرش الهی اگر، جلوه گه حق بود

بار گه ات کاظمین، خود حرم کبریاست

قبله ی قدوسیان، کوی مصفای تو

نام دل آرای تو، کعبه ی حاجات ماست

پروانه غریبی

***

بزم ما را باز آمد عالم آرایى دگر

کز قدومش بزم ما گردیده سینایى دگر

قرن ها بگذشته از موسى و شرح رود نیل

آمده اینک به فتح نیل موسایى دگر

پروانه غریبی

***

مژده ى میلاد تو، نفحه ى باد صباست

رایحه ى یاد تو با دل ما آشناست

آمدى و باب هر حاجت دلها شدى

باب حوائج تویى، نام تو ذکر خداست

پروانه غریبی

***

بر امام منتظر بادا مبارک این ولادت

تهنیت بر شیعیان حضرتش از این ولادت

رسید شادى شیعیان به عرش اعلى

چونکه شد نور رخ موسوى هویدا

پروانه غریبی

***

مژده ای دل که شب میلاد کاظم آمده

فاطمه بر دیدن موسی بن جعفرآمده

کاظمین امشب چراغان ازوجود کاظم است

خانه ی صادق چراغان از حضور کاظم است

پروانه غریبی

***

امشب که شب خجسته ی میلاد است

تسبیح فرشتگان مبارک باد است

شـــاد اســـت دل آل محمـــد اما

بیش ازهمه دلها، دل زهرا شاد است

محسن بلنج

http://janat1.ir/poem/id=693

***

نادانم و علم یادم بدهید

مشتی حسنه توشه و زادم بدهید

مولای من ای امام کاظم آقا

یک تذکره ی باب مرادم بدهید

ذره

تاکه ما همسفر عشق به افلاک شویم

بارالها! مددی کن که همه پاک شویم

دست تقدیر چنان کن که پس از دادن جان

در جوارحرم عشق همه خاک شویم

محسن بلنج

ای بر همه خلق مقتدا ادرکنی

ای روح و روان مرتضی ادرکنی

ای موسی کاظم ای امام محبوس

ای یوسف آل مصطفی ادرکنی

محسن بلنج

ترسـی از فقــر ندارند گدایان كریم

دست خالی نروند از در احسان كریم

حاجت خواسته را چند برابر داده است

طیب الله به این لطف دو چندان كریم

محسن بلنج

مشکل گشای کارها باب الحوائج

ذکر توسّل های ما باب الحوائج

دارد هوای شیعه را باب الحوایج

پیوسته می گوییم «یا باب الحوائج»

محسن بلنج

چشمهايش همه را ياد خدا مي انداخت
لرزه بر جان و دل تک تک ما مي انداخت
پا برهنه همه بر بُشر شدن محتاجيم
نظري کاش که بر ما، گذرا مي انداخت

محسن بلنج

جهان ز نور خدائي منور است امشب‏ 

شب نشاط و سرور مکرر است امشب‏ 

بگو به حضرت صادق دلا مبارک باد 

شب ولادت موسي ابن جعفر است امشب‏ 

***

ظاهر چون جمال حضرت موسي شد 

روشن همه جا ز نور کرمنا شد 

در عرض و سما و لوح و کرسي و قلم‏ 

انوار رخ محمدي پيدا شد 

***

شعر مدح و میلاد هفتمین حجت

اي که سر تا به پا صفائي تو 

گل گلزار مصطفائي تو 

همه‏ ي کائنات مي‏دانند 

هفتمين حجت خدايي تو 

چشمه جود و رحمت و کرمي‏ 

گوهر بحر کبريائي تو 

مالک يک جهان دل همه اي‏ 

بس که محبوب و دلربائي تو 

اي طبيب دل همه ياران‏ 

که به درد همه دوائي تو 

شاد شد از قدوم تو هستي‏ 

اي که غم خوار ما سوائي تو 

هر کسي ديد چهره ‏ات را گفت‏ 

آيت شمس و والضحائي تو 

اي که آئينه‏ ي پر از نوري‏ 

کعبه ‏ي عشق و حق نمائي تو 

آمدم با بضاعت مزجات‏ 

که فرستم به مقدمت صلوات‏ 

به خدا جز خدا گواهي نيست‏ 

که مرا جز تو تکيه گاهي نيست‏ 

اي پناه همه پناهم بخش‏ 

که به غير از درت پناهي نيست‏ 

جز فروغ محبت و کرمت‏ 

شب ما را دگر پگاهي نيست‏ 

گر چه در آستان احسانت‏ 

مثل من عبد روسياهي نيست‏ 

به نگاه تو جان دهم اي دوست‏ 

در بساطم اگر که آهي نيست‏ 

گه ميلاد تو مرا عيدي‏ 

هيچ چيزي به از نگاهي نيست‏ 

اي که در آسمان دانش و علم‏ 

بهتر از جلوه‏ي تو ماهي نيست‏ 

آگهم من که سوي قرب خدا 

غير راه تو هيچ راهي نيست‏ 

آمدم با بضاعت مزجات‏ 

که فرستم به مقدمت صلوات‏ 

هر چه گويم به مدحت تو کم است‏ 

عاجز از وصف و مدح تو قلم است‏ 

ديگر از حق چه نعمتي طلبم‏ 

که ولاي تو بهترين نعم است‏ 

هر که مسکين آستان تو شد 

نزد خلق و خداي محترم است‏ 

کار ما شد گدائي از در تو 

عادت و خوي و خلق تو کرم است‏ 

گر چه دور از حريم تو هستيم‏ 

دل ما چون کبوتر حرم است‏ 

اي که درياي سينه‏ات زازل‏ 

منبع علم و بينش و حکم است‏ 

جز خدا هر که مدح تو گويد 

به خداوندي خدا که کم است‏ 

تو گل بوستان عشقي و من‏ 

که دلم همچو غنچه سر بهم است‏ 

آمدم با بضاعت مزجات‏ 

که فرستم به مقدمت صلوات‏ 

***

تنها نه بهشت روي تو ديدن داشت‏ 

عطر خوش انفاس تو بوئيدن داشت‏ 

بوسيد اگر تو را امام صادق‏ 

گلبوسه ز رخساره‏ ي تو چيدن داشت‏  

شاعر:سيد هاشم وفائي

***

شعر توصیف ولادت امام کاظم علیه السلام

بزم ما را نبود زيب و فري بهتر از اين‏ 

نيست ما بي‏خبران را خبري بهتر از اين‏ 

بهر پرواز به کاشانه قاف ملکوت‏ 

حق نداده است مرا بال و پري بهتر از اين‏ 

هر کسي را اثري هست گرانمايه و من‏ 

بين اشعار ندارم اثري بهتر از اين‏ 

آمد اين مژده بگوشم سحر از عالم غيب‏ 

که نباشد شب ما را سحري بهتر از اين‏ 

شب ميلاد همايون بهين رهبر ماست‏ 

که بشر را نبود راهبري بهتر از اين‏ 

از گريبان زمين سر زده خورشيد مگر 

که نديده است به خود زيب و فري بهتر از اين‏ 

جاي دارد که بگويد بدو صد جلوه زمين‏ 

آسمانا تو نداري قمري بهتر از اين‏ 

صادق آل نبي را پسري داد خدا 

که نباشد پدري را پسري بهتر از اين‏ 

بعد صادق زره لطف نداده است به ما 

صدف بحر ولايت گهري بهتر از اين‏ 

به خدائي خدا نيست در اقليم وجود 

بهر زيب سر ما تاج سري بهتر از اين‏ 

بهترين روز سفر هفتم ماه صفر است‏ 

نيست ما همسفران را سفري بهتر از اين‏ 

بهر نابودي هارون ستمگر نبود 

خفته در بيشه دين شير نري بهتر از اين‏ 

بهر پرپر شدن زهر ندارد به يقين‏ 

شجر گلشن دين برگ و بري بهتر از اين‏ 

گوئيا خلق نکرده است بدين حسن و خصال‏ 

بين ابناء بشر حق بشري بهتر از اين‏ 

اي شه ملک خراسان پسر شير خدا 

چون تو نبود پسري را پدري بهتر از اين‏ 

حاجت خويش طلب کن که ندارد پس از اين‏ 

تير جانسوز دعايت اثري بهتر از اين‏ 

من ژوليده چه گويم که ز يمن قدمش‏ 

بزم ما را نبود زيب و فري بهتر از اين‏ 

شاعر:ژوليده نيشابوري‏

***

شعر ممدوح رب العالمین

هفتمين مظهر به ذات سرمدي‏

هفتمين حافظ به دين احمدي‏

هفتمين رهبر به راه مستقيم‏

هفتمين تأويل بطن حا و ميم‏

حضرت موسي بن جعفر ، نام او

عاشقان سر مست هو ، از جام او

عارفان را عشق او ، عين‏العيون‏

ظاهرش محبوس در قعرالسجون‏

در دعا ، مجذوب او ، صد آسمان‏

حضرت کاظم ، امام انس و جان‏

وصف او ، تفسير قرآن مبين‏

مدح او ، ممدوح رب العالمين‏

ذکر او ، ذکر خداوند احد

ياد او ، تسبيح الله الصمد

عاشق راز و نياز و ذکر ، حق‏

قول حق و ذکر حق و فکر ، حق‏

هر بلا آمد وقارش کم نشد

جز به خالق سجده کردن ، خم نشد

کاخ ظلم از صبر او ، ويرانه شد

شمع آهش را ، جهان پروانه شد  

شاعر: محمد صحتي سردرودي

***

هفتمين خورشيد آفاق هدايت کاظم است‏ 

چشمه‏ ي سيال فيض بي‏نهايت کاظم است‏ 

طرفه مولودي که با ميلاد عزت بخش او 

گشت جاري زمزم جود و عنايت کاظم است‏ 

معني روشن‏تر از خورشيد ، قاموس جهاد 

زندگي را ، تا نهايت از بدايت کاظم است  

سالکان پايمرد وادي اخلاص را  

با زلال کوثر حق در سقايت کاظم است‏ 

پيشوايي کز نفوذ حکمت و تدبير او 

منسجم گرديده ارکان ولايت کاظم است‏ 

« کاظمين الغيظ و عافين عن الناس » از کتاب‏ 

گفت پير معرفت ، مصداق آيت کاظم است‏ 

بر فراز منبر دين محمد چون علي‏ 

استقامت را به تفسير و روايت کاظم است‏ 

کاروان مانده در ظلمات را تا ملک نور 

معني ارشاد و مفهوم هدايت کاظم است‏ 

غيرت آموزي که از ناموس قرآن کريم‏ 

مي‏نمايد با نثار جان ، حمايت کاظم است‏ 

آن که در زندان هارون ، کاخ استبداد را 

مي‏ کند ويران به نيروي درايت کاظم است‏ 

شاعر: عباس خوش عمل

***

(تبریک ولادت امام موسی کاظم (ع


مژده‏ اى دل که به ماتاج سرى داد خدا
شب ما سوته دلان را سحرى داد خدا

سجده شکر به جا آر که از رحمت خویش
تیر جانسوز دعا را اثرى داد خدا

شجرطیبه ى گلشن طاها را باز
هم ثمر داده و هم برگ و برى داد خدا

تا که اسلام قوى گردد و الحاد ضعیف
صدف بحر ولا را گهرى داد خدا

اى صبا فاطمه را مژده بده کز ره لطف
صادق آل نبى را پسرى داد خدا

ملک از کنگره ى عرش برین مژده دهد
که به ما ناجى نیک و سیرى داد خدا

بهر آزادى ابناء بشر باردگر
به بشر رهبر فریادگرى داد خدا

تا کندزیرو زبر کاخ ستم را اى دل
مژده ‏ى آیت فتح و ظفرى داد خدا

تا به پرواز در آید به جهان طایر فکر
امشب از شوق و شعف بال و پرى داد خدا

شادمانم من ژولیده که از رحمت خود
به من بى هنر امشب هنرى داد خدا

 ***

( تبریک ولادت امام موسی کاظم (ع

شیعه شادی بنما هفت صفر آمده است
شجر پاک ولا باز به بر آمده است

ششمین ماه ولا حضرت صادق(ع) شاد است
شکر حق گوید ودیدار پسر آمده است

بعد دیدار پسر گفت به یاران حضرت
شاد باشید که اشرف به بشر آمده است

خانه ی حضرت صادق شلوغست سه روز
چون زاطعام در آن خانه خبر آمده است

آمده حضرت موسای به کاظم معروف
بهر شیرین شدن غیض شکر آمده است

اهل حاجات بده مژده که غم زائل شد
شادمان جمله ی حاجات که در آمده است

نهمین گوهر عصمت و امام هفتم
صالحان را بنگر نیک که سر آمده است

آمده آنکه شود حبس یه زندان بلا
در ره حق به پذیرفت خطر آمده است

گوی تبریک در این روز به مولا مهدی
آخرین ماه که غائب زنظر آمده است

 منبع: http://www.beytoote.com/art/song/lyrics-birth1-imammusa.html

بر موسی جعفر شه والا صلوات
بر زاده ی آزاده ی زهرا صلوات
او باب حوائج است از سوی خدا
از او بطلب حاجت خود با صلوات

شاعر : محمد مبشری

***
ای هفتمین مهر سپهر پارسایی
ای پادشاه کشور عقده گشایی
سر تا قدم آیینه ی پیغمبری تو
موسای کاظم یادگار جعفری تو
ای سکه ی عشقت به ملک جود رایج
دریای مواج کرم باب الحوائج
بر دشمنان هم لطف بی اندازه کردی
قرآن حق را با عمل شیرازه کردی
در گفته های تو کلام وحی پیداست
در کار و رفتارت تمام وحی پیداست
بهر قبول و رد تو معیار و ملاکی
نور خدا در ظلمت این تیره خاکی
ای طور سینا روشن از نور جمالت
ای برتر از اندیشه ی انسان کمالت
هر چند شد زندان هارون جایگاهت
خورشید روشن گشته از برق نگاهت
دربند،اما رهبری آزاده بودی
سنگر نشین عشق بر سجاده بودی
در حبس دشمن خلوتی با دوست بودت
گه در رکوع با خضوع و گه سجودت
ای آنکه در یک دم هزار اعجاز داری
هر لحظه از خود تا خدا پرواز داری
تنها نه از حقت تو را محروم کردند
در گوشه ی زندان تو را مسموم کردند
وقتی که زهر کین به قلبت زد شراره
شد رشته ی عمر شریفت پاره پاره
آمد به دیدارت رضا با سوز سینه
در گوشه ی زندان بغداد از مدینه
کردی وصیت بر گل باغ مرادت
شاید همان دم کربلا آمد به یادت
اینجا پسر سوی تو ره افکند آمد
آنجا پدر بالا سر فرزند آمد
آمد حسین و دید اکبر پاره پیکر
بر خاک افتاده به خون گشته شناور
فرقش شده منشق تن او اربا اربا
خوابیده در مقتل به پیش چشم بابا

شاعر : محمد مبشری
***

(ای شمس والای وِلا، موسی بن جعفر (ع
(ای مرکز مهر خدا، موسی بن جعفر (ع

بر پای مقدم های گل بارانت ای یار
(هر عاشقی گردد فدا، موسی بن جعفر (ع

ای صد چو حاتم سائل یک گوشه چشمت
(لطفی نما بر این گدا، موسی بن جعفر (ع

در این شب فرخنده، ای مولود عاشق
(عیدی بده بر دست ما ، موسی بن جعفر (ع

امشب فقط نام تو را بر لب سراییم
(تا در تن ما مانده نا، موسی بن جعفر (ع

در بوستان مهر ایزد ای شقایق
(هر غنچه ای دارد نوا، موسی بن جعفر (ع

در کل عمرت غم ز مزدوران که دیدی
(ای کشتی غرق بلا، موسی بن جعفر (ع

در روز میلادت بیا از روی اکرام
(کن قسمت ما کربلا، موسی بن جعفر (ع

مظلوم هستی همچو جد اطهر خویش
(ای کشته ی زهر جفا، موسی بن جعفر (ع

زهر جفا رنگ از رخ پاکت ربوده
(ای باب مظلوم رضا، موسی بن جعفر (ع

منبع: http://kazem.ommolketab.ir