ریشه یابی برخی از واژگان و اصطلاحات و ضرب المثلها
ریشه یابی برخی از واژگان و اصطلاحات و ضرب المثلها
این روزها برخی ضرب المثل ها و واژگان در زبان مسئولین ، رسانه هاوفضای مجازی کاربرد بیشتری دارند. اگرمخاطبین با ریشه وکاربرداین واژگان و اصطلاحات و ضرب المثلها آشنا باشند،گاهی به کاربردن آن ها اگرچه درحد چندواژه یا یک جمله هستند،چنان گویا ورساهستندکه کاریک سخنرانی را انجام می دهندو پیام رابه طورکامل به مخاطب منتقل می کنند. به همین دلیل من هم فعلاً این دوضرب المثل رابرای علاقمندان انتخاب کرده وتوضیح می دهم:
*چه كشكي چه پشمي؟
*دبّه در آوردن / دبّه كردن***********
ریشه چه كشكي چه پشمي
حتماً شنيده ايد كه شخصي در زمان استيصال دست به دامان كسي شده و وقتي از تنگنا بيرون آمده و خرش از پل گذشته، كلاً همه تعهداتش را فراموش كرده و در مقابل گله مندي فرد كمك كننده گفته:« كشك چي؟ پشم چي پدر جان!؟» در ريشه اين متل، مرحوم احمد شاملو در كتاب وزين و مانگار «كتاب كوچه» چنين آورده است:
چوپانی گله را به صحرا برد به درخت گردوی تنومندی رسید. از آن بالا رفت و به چیدن گردو مشغول شد كه ناگهان گردباد سختی در گرفت، خواست فرود آید، ترسید. باد شاخه ای را كه چوپان روی آن بود به این طرف و آن طرف می برد. دید نزدیك است كه بیفتد و دست و پایش بشكند. در حال مستاصل شد... از دور بقعه امامزاده ای را دید و گفت: « ای امام زاده گله ام نذر تو، از درخت سالم پایین بیایم.»
قدری باد ساكت شد و چوپان به شاخه قوی تری دست زد و جای پایی پیدا كرده و خود را محكم گرفت. گفت:« ای امام زاده خدا راضی نمی شود كه زن و بچه من بیچاره از تنگی و خواری بمیرند و تو همه گله را صاحب شوی. نصف گله را به تو می دهم و نصفی هم برای خودم...»
قدری پایین تر آمد. وقتی كه نزدیك تنه درخت رسید گفت:« ای امام زاده نصف گله را چطور نگهداری می كنی؟ آنهار ا خودم نگهداری می كنم در عوض كشك و پشم نصف گله را به تو می دهم.»
وقتی كمی پایین تر آمد گفت: « بالاخره چوپان هم كه بی مزد نمی شود كشكش مال تو، پشمش مال من به عنوان دستمزد.»
وقتی باقی تنه درخت را سُرخورد و پایش به زمین رسید نگاهی به گنبد امامزاده انداخت و گفت:« چه كشكی چه پشمی؟ ما از هول خودمان یك غلطی كردیم! غلط زیادی كه جریمه ندارد»
براي اين متل و در شكل نه چندان مؤدبانه اش و البته از روي عصبانيت، مترادف ديگري هم وجود دارد. وقتي فردي وعده اي مي دهد و شخص وعده گيرنده مدام برا تحقق وعده اصرار مي كند و به قول معروف مي آيد و مي رود. فرد وعده دهنده از سر عصبانيت فرياد مي زند كه:« من گفتم فلان كار رو مي كنم؟ من ...خوردم، گفتم!! ... خوردم رو براي اين روزا گذاشتن ديگه؟!» يا «من گفتم؟ من غلط كردم گفتم! غلط كردم رو براي اين روزا گذاشتن ديگه!»
حتماً شنيده ايد كه شخصي در زمان استيصال دست به دامان كسي شده و وقتي از تنگنا بيرون آمده و خرش از پل گذشته، كلاً همه تعهداتش را فراموش كرده و در مقابل گله مندي فرد كمك كننده گفته:« كشك چي؟ پشم چي پدر جان!؟» در ريشه اين متل، مرحوم احمد شاملو در كتاب وزين و مانگار «كتاب كوچه» چنين آورده است:
چوپانی گله را به صحرا برد به درخت گردوی تنومندی رسید. از آن بالا رفت و به چیدن گردو مشغول شد كه ناگهان گردباد سختی در گرفت، خواست فرود آید، ترسید. باد شاخه ای را كه چوپان روی آن بود به این طرف و آن طرف می برد. دید نزدیك است كه بیفتد و دست و پایش بشكند. در حال مستاصل شد... از دور بقعه امامزاده ای را دید و گفت: « ای امام زاده گله ام نذر تو، از درخت سالم پایین بیایم.»
قدری باد ساكت شد و چوپان به شاخه قوی تری دست زد و جای پایی پیدا كرده و خود را محكم گرفت. گفت:« ای امام زاده خدا راضی نمی شود كه زن و بچه من بیچاره از تنگی و خواری بمیرند و تو همه گله را صاحب شوی. نصف گله را به تو می دهم و نصفی هم برای خودم...»
قدری پایین تر آمد. وقتی كه نزدیك تنه درخت رسید گفت:« ای امام زاده نصف گله را چطور نگهداری می كنی؟ آنهار ا خودم نگهداری می كنم در عوض كشك و پشم نصف گله را به تو می دهم.»
وقتی كمی پایین تر آمد گفت: « بالاخره چوپان هم كه بی مزد نمی شود كشكش مال تو، پشمش مال من به عنوان دستمزد.»
وقتی باقی تنه درخت را سُرخورد و پایش به زمین رسید نگاهی به گنبد امامزاده انداخت و گفت:« چه كشكی چه پشمی؟ ما از هول خودمان یك غلطی كردیم! غلط زیادی كه جریمه ندارد»
براي اين متل و در شكل نه چندان مؤدبانه اش و البته از روي عصبانيت، مترادف ديگري هم وجود دارد. وقتي فردي وعده اي مي دهد و شخص وعده گيرنده مدام برا تحقق وعده اصرار مي كند و به قول معروف مي آيد و مي رود. فرد وعده دهنده از سر عصبانيت فرياد مي زند كه:« من گفتم فلان كار رو مي كنم؟ من ...خوردم، گفتم!! ... خوردم رو براي اين روزا گذاشتن ديگه؟!» يا «من گفتم؟ من غلط كردم گفتم! غلط كردم رو براي اين روزا گذاشتن ديگه!»
دبّه در آوردن / دبّه كردن
.
این مثل را وقتی گویند که كسی از انجام كاری یا انجام تعهدی سر باز زند .
براساس تعریف لغت نامه دهخدا دبه به معنای بیضه و فتق و باد فتق نیز معنی می دهد .
.
دبه در آوردن یا دبه کردن یعنی دچار باد فتق شدن است كه در گذشته این مسئله برای مردان موجب شرمساری بود زیرا گمان می رفت در اثر این اتفاق مردانگی دچار نقصان خواهد شد .
.
برداشتن بار سنگین ، سرفه و عطسه ناگهانی و هر فشار ناگهانی و سنگینی که به شکم وارد شود موجب پاره شدن فتق شکم و وارد شدن احشای روده ای به درون کیسه بیضه می شود که بسیار دردناک است و باید که جراحی گردد . در اصطلاح ، کسی که از انجام تعهدی شانه خالی کند و یا از انجام کاری که تعهد کرده برنیاید گویند دبه کرده یا دبه درآورده است یعنی از سنگینی کار ، دچار باد فتق شده و از انجام قول و قرارش بازمانده است .
به یاد داشته باشیم که آگاهانه از ضرب المثل ها استفاده کنیم.
.
این مثل را وقتی گویند که كسی از انجام كاری یا انجام تعهدی سر باز زند .
براساس تعریف لغت نامه دهخدا دبه به معنای بیضه و فتق و باد فتق نیز معنی می دهد .
.
دبه در آوردن یا دبه کردن یعنی دچار باد فتق شدن است كه در گذشته این مسئله برای مردان موجب شرمساری بود زیرا گمان می رفت در اثر این اتفاق مردانگی دچار نقصان خواهد شد .
.
برداشتن بار سنگین ، سرفه و عطسه ناگهانی و هر فشار ناگهانی و سنگینی که به شکم وارد شود موجب پاره شدن فتق شکم و وارد شدن احشای روده ای به درون کیسه بیضه می شود که بسیار دردناک است و باید که جراحی گردد . در اصطلاح ، کسی که از انجام تعهدی شانه خالی کند و یا از انجام کاری که تعهد کرده برنیاید گویند دبه کرده یا دبه درآورده است یعنی از سنگینی کار ، دچار باد فتق شده و از انجام قول و قرارش بازمانده است .
به یاد داشته باشیم که آگاهانه از ضرب المثل ها استفاده کنیم.
+ نوشته شده در چهارشنبه دهم تیر ۱۳۹۴ ساعت 10:38 توسط محمدرضاقاسمیان
|